در دوم خرداد 1376، محمد خاتمی در رقابت با علی اکبر ناطقنوری (نمادهای دو جریان چپ و راست یا اصلاح طلبان و اصولگرایان امروز) به پیروزی رسید. این پیروزی چند ویژگی خاص داشت؛ اول آن که کاندیدایی به پیروزی رسید که براساس شواهد ظاهری امکان پیروزی کمتری داشت، دوم آن که فاصله معناداری میان نامزد پیروز (خاتمی – 20 میلیون و رقیب اصلی، ناطق نوری – 7 میلیون) وجود داشت و بالاخره آن که میزان مشارکت مردم نیز در این انتخابات (27 میلیون) به حد نصاب بالایی رسید. بر همین اساس، بسیاری دوم خرداد 76 را « حماسه » نامیدند.
واقعیت آن است که دوم خرداد، دستاوردهای مهمی را به همراه داشت: انفتاح فضای فرهنگی – اجتماعی کشور، انبساط عرصه سیاسی با گسترش آزادی ها، توسعه احزاب، تکثر مطبوعات، رشد بی نظیر سازمان های مردم نهاد (N.G.O)، برگزاری اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا به عنوان فراگیرترین نهاد اجتماعی – خدماتی در کشور، تنشزدایی و بسط مناسبات در عرصه بین المللی را باید از جمله این موارد برشمرد.
در واقع این « گفتمان توسعه سیاسی » با محوریت « اصلاحات » بود که مؤلفه ها و مقوم های خود را بدینسان در عرصه افکار عمومی معرفی و اشاعه داد. اما این، همه کار نبود. دوم خرداد از حیث مشارکت جویی مردم در انتخابات و بالا بردن نصاب آراء حقیقتا یک حماسه بود، زیرا در طی دوران دولت هشت ساله هاشمی رفسنجانی و حاکمیت کارگزاران سازندگی و « گفتمان سازندگی » شاهد کاهش مشارکت مردم در انتخابات بودیم، اما دوم خرداد 1376 بهطور چشمگیر این سیر نزولی را پایان بخشید و مشارکت جویی مردم در عرصه های مختلف را بالا برد.
اما دوم خرداد نتوانست این امتیاز (حماسه) را حفظ و نگهداری کند و متأسفانه به جریانی تبدیل شد که مردم برای خاتمهیافتن آن لحظه شماری می کردند و در انتخابات نهم ریاستجمهوری (سال 1384) این عزم و اراده را نشان دادند. رأی بالای احمدی نژاد در رقابت با اکبر هاشمی رفسنجانی ترجمان این اراده ملی بود. در یک نگاه کلی، آن چه که موجب شد دوم خرداد به جای حماسه و دستاوردهای بی بدیل، به دلیل موقعیت های ممتاز و شرایط استثنایی که در آن شرایط به وجود آمده بود، دچار پارادوکس شود و پیامدهای ناگواری را برای جامعه ایران به دنبال داشته باشد در عوامل، زمینه ها و دلایل متعددی بود که اهم آنها عبارتست از:
1- گفتمان سکولاریسم بهجای گفتمان حکومت دینی
متأسفانه مطبوعات، احزاب، جریان فرهنگی – هنری حاکم، نهادهای ذیربط، برنامه ها و راهبردهای متخذه در دوره حاکمیت هشت ساله دوم خرداد به جای تقویت و نهادینه شدن و تحکیم حکومت دینی و مؤلفه های آن چون ولایت فقیه، اسلامیت نظام، مرجعیت، ارزش های دینی و... آنچنان مورد هجوم قرار گرفت و کار به جایی رسید که برنامه پنج ساله توسعه کشور تهیه شده در این دوران با رویکرد و نگرش کاملا سکولاریستی – لیبرالیستی تهیه شد که در مجلس شورای اسلامی دوره هفتم (حاکمیت جریان اصولگرا) به کلی دگرگون شد. اعتراض مراجع عظام، روحانیت، خانواده شهیدان بهطور مستمر از هنجارشکنی ها و ساختارشکنی های دوم خرداد نشانه های روشنی از این رویکرد است.
2- رادیکالیسم به جای اعتدال
در دوران دوم خرداد، حزب دولت ساخته مشارکت، به همراهی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و کارگزاران سازندگی دایر مدار امور کشور شدند. تفکر التقاطی، رفتار رادیکال و افراطی، شاخصه اصلی این جریان بود. در دوران حاکمیت این جریان افراطی به بهانه این که پیام دوم خرداد درک نشده است، بیش از 5 هزار نفر از مدیران باتجربه، متعهد و کاردان از مسئولیت های کلیدی و مهم در کشور برکنار شدند. این جریان که داعیه اعتدال و میانه روی در اداره امور داشت، به جای آن که آمریکا را بزرگ ترین دشمن انقلاب بداند، بهزاد نبوی از تئوریسین ها و طراحان اصلی دوم خرداد، رقیب سیاسی خود را بزرگ ترین دشمن انقلاب معرفی می کرد. افراطی گری این جریان کار را به جایی کشاند که حادثه 18 تیر را رقم زده و متعاقب آن براندازی نظام مستقر را نشانه رفت که با هشیاری مردم و هدایت رهبری ناکام ماند.
3- قدرت طلبی به جای خدمت گزاری
جریان دوم خرداد داعیه خدمت گزاری برای مردم داشت، اما در عمل آن چه که رخ داد قدرت طلبی، باندبازی و تبارسالاری به جای شایسته سالاری و خدمت بود. در شورای شهر دور اول تهران که همه اعضای آن در اختیار جریان دوم خرداد بود، قدرت طلبی و باندبازی آنقدر بالا گرفت که در یک دوره چهار ساله، بیش از پنج رییس شورا و سه شهردار در پایتخت عوض شد. در مجلس شورای اسلامی دوره ششم، تعدادی تحصن کردند و تعدادی استعفای نمایشی دادند.
جمعی از مقامات دولتی به استعفاهای نمایشی روی آوردند. تقابل میان نهادهای درون حاکمیت با عنوان نهادهای انتخابی و تقدم آن ها بر نهادهای انتصابی و لزوم حذف آن ها را باید از جمله نشانه های قدرت طلبی دوم خرداد برشمرد. فشار از پایین و چانه زنی از بالا تنها یکی از استراتژی های 70گانه دوم خرداد برای کسب و نگهداری قدرت و حذف رقیبان بود.
4- ائتلاف با ضد انقلاب به جای نیروهای انقلاب
پیشتر بیان شد که جریان دوم خرداد بهجای ائتلاف با نیروهای خودی و انقلابی برای ساختن و آبادانی کشور، نیروی رقیب سیاسی را بزرگ ترین خطر برای انقلاب معرفی می کرد و به جای آن ها با نیروهای اپوزیسیون، ضد انقلاب در ائتلاف بود.
از نظر دوم خرداد دیگر نهضت آزادی آن جریانی نبود که امام خمینی (ره) آن را نماد تفکر غرب گرا، وابسته، طرفدار رجوی و منافقان می دانست. کروبی، رییس مجلس ششم، آشکارا به دنبال حمایت عزت ا... سحابی برای تأیید صلاحیت جهت شرکت در انتخابات مجلس بود. بنی صدر، رییسجمهور مخلوع، توسط امام خمینی(ره) در حمایت از دوم خرداد صحبت می کرد و خانم آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا، از شاگردان خوب خود که اصلاحات را در ایران دنبال می کردند، اظهار رضایت می کرد.
سخن درباره پیامدهای منفی دوم خرداد فراوان است. دوم خرداد 1376 و محمد خاتمی نماد مخالفت با وضع موجود بودند؛ وضعی که حاصل هشت سال دولت هاشمی و حاکمیت کارگزاران سازندگی بود، اما شاکله اصلی دوم خرداد را همان کارگزاران که طرفدار لیبرال دموکراسی بودند، برعهده داشتند و همواره از حمایت فراگیر هاشمی رفسنجانی نیز برخوردار بودند و عجیب نیست که چرا جریان دوم خرداد در انتخابات 1384 تمام قد از هاشمی حمایت می کرد؟
با حاکمیت دوم خرداد، آزادی با ولنگاری، هنجارشکنی و ساختارشکنی مترادف شد و دهها مورد دیگر که از مجال این یادداشت بیرون است. ببینیم بعضی سران و سخنگویان دوم خرداد چه کسانی هستند؟ اکبر گنجی که پیش تر منکر نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بود، بهدنبال انکار نبوت به انکار مهدویت پرداخت و هم اکنون در آمریکا با خواننده فراری طاغوت (گوگوش) در حمایت از فتنه سبز علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کند؛ عطاءا... مهاجرانی، وزیر ارشاد اصلاحات حقوقبگیر فرقه اسماعیلیه در لندن و نیز بنگاه سخن پراکنی B.B.C است؛ علی افشاری، لیدر جریانات دانشجویی فراری در آمریکا و فریبا داوودی مهاجر، مادر همسر وی از حامیان جدی دوم خرداد است که اخیرا در تلویزیون VOA کشف حجاب کرد و همچنین تعداد زیادی از دست اندرکاران نشریات زنجیره ای، که هم اکنون در آمریکا، انگلستان و سایر کشورها علیه کشور مشغول توطئه هستند.
واقعا اگر هشت سال حاکمیت دوم خرداد صرف سازندگی، پیشرفت، آبادانی و توسعه همه جانبه کشور می شد، بهراستی حماسه بود و افتخارآفرین، اما صد افسوس که دوم خرداد نه تنها حماسه نشد، بلکه تهدیدی علیه فرصت های جمهوری اسلامی شد. خدا کند که دیگر تکرار نشود.
متن فوق گزیده ای از مقاله : دکترعلی دارابی - هفته نامه پنجره